جدول جو
جدول جو

معنی فر کیانی - جستجوی لغت در جدول جو

فر کیانی
(فَرْ رِ)
فرۀ کیانی. خوره. خره. (حاشیۀ برهان چ معین). نوری که از خدای تعالی بر خلایق فایز شود که به وسیلۀ آن قادر شوند به ریاست و حرفتها و صنعت ها. (برهان: خوره). رجوع به فره و خوره و نیز رجوع به حاشیۀ برهان چ معین ذیل لغت خوره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فره کیانی
تصویر فره کیانی
نفس انسانی، روح انسانی، نفس ناطق در فلسفه، نفس ناطقه، نوراسفهبد، نوراسپهبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خره کیانی
تصویر خره کیانی
در ایران باستان غلبه، قدرت، فرّ و شکوه شاهنشاهی که اهورامزدا، ایرانیان را از آن برخوردار می ساخت، کیاخره، فرّۀ ایزدی
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
منسوب به فربیا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
محمود بن فضل بن حیدر بن مطر فربیانی المطری، مکنی به ابی الغنائم. سلفی او رادیده و از او حدیث شنیده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فِرْ)
منسوب به فریان که نام جد خاندانی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر زیانی
تصویر پر زیانی
حالت و چگونگی پر زیان
فرهنگ لغت هوشیار